سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روابط هوش عاطفی

مشکل روابط امروزی، عدم آگاهی از این موضوع است که چگونه می توانیم با خلق و احساس خود طوری زندگی کنیم که با دیگران نیز سازگاری و همنوایی داشته باشیم. بزرگترین چالش بشری، توسعه روابط معنا دار و رضایت بخش است. اغلب زمانی را که برای نزاع با یک دیگر سپری می کنیم بیشتر از زمان عشق ورزی ماست. روابط امروزی از فشارهایی چون بازار رقابت، آشفتگی جهانی، مسئولیت های مالی و انتظار موفقیت در چالشی بزرگ رنج می برد که این واقعیت ها شدیدا بر نحوه پاسخ دهی ما به نیازهای دیگران تاثیر می گذارد. 

روابط هوش عاطفی، روابطی است که هر یک از طرفین یک دیگر را خوب می شناسند، نیازهای فردی و زوجی یک دیگر، و مقصد گروهی خود را می دانند. آنها هنر برقراری روابط را خوب آموخته اند و نیروی خود را در جهت ایجاد اصولی مشترک به کار می گیرنددر حالی که به منظور دستیابی به اهداف، یک دیگر را حمایت می کنند. 

یکی از بیشترین شکایات بسیاری از خانم های خانه دار این است که تلاش هایشان مورد قدر دانی قرار نمی گیرد. حتی زمانی که خدمت گذاری در خانه کارها را انجام می دهد، باور کردن آن ناراحت کننده است که خانواده تان برای آنچه شما انجام می دهید تا زندگیشان را بهتر سازید، به شما احترام نمی گذارند. رابطه همسران و یا زوج هایی که کار می کنند، زمانی فشار زا می گردد که آنها بر حسب تقاضای شغلی با تعارضاتی مواجه می شوند. هنگامی که افراد با زندگی فردی و شغلی خود همنوایی ندارند، این امر می تواند به روشی منفی بر آنها تاثیر گذارد و باعث مصرف بیش از حد الکل و مشکلات هیجانی چون افسردگی، یا بدتر از آن افکار مخرب گردد. رابطه هوش عاطفی به آمیخته ای از عقل و احساس نیاز دارد تا طرف مقابل شما مطمئن گردد که نه تنها از منطق خود استفاده می کنید، بلکه عواطف نیز اعمالتان را رهبری می کند. عقلانی بودن بیش از حد در روابط عشقی آن رابطه را خشک و ماشینی، همچنین شما را بی احساس و بی توجه می سازد. 

از طرف دیگر بیش از حد احساساتی بودن سبب عدم توانایی ما نسبت به درک حقایق و یا دست یابی یه اطلاعات ارزشمندی می گردد که با تغییری می توان موقعیتی را بهبود بخشید. توازنی از عقل و احساس بهترین است. وقت بیشتری صرف کنیم تا نحوه برخورد با هیجانات خود و بهترین روش همنوایی با هیجانات دیگران را بیاموزیم، تا بتوانیم بیشتر و بهتر از روابط معنادار و رضایتمند خود لذت ببریم. 

روابط هوش عاطفی به معنای بنا نهادن نقش ها و مسئولیت های توافق شده، روش های مقابله با تعارضات، برقراری روابط و انجام وظیفه نسبت به یک دیگر است. این کار ممکن است به نظر قانونی رفتار کردن و دست نیافتنی آید. به عکس، در واقع سپری کردن زمانی برای بحث درباره مطلوب تر کردن زندگی زناشویی و خانوادگی کاری بس آزاد منشانه خواهد بود. اغلب انتظار داریم مردم از طریق تراوشات افکار و احساسات ما به اسرارمان پی ببرند. وجود انتظارات، افراد را از یک دیگر ناخشنود می سازد. هوش عاطفی به معنای اکتساب هوشی است تا خود و دیگران را بهتر بشناسیم.

تغییر واقعیت با چهار پنداره ادراکی

«واقعیت آن چیزی نیست که ما می بینیم، بلکه عدسی که برای دیدن از آن استفاده می کنیم، پنداره ما را از واقعیت مشخص می کند.»

در ساختن ادراکات خودمان، پنداره ای از دنیا می پرورانیم که مسیر زندگی ما را ترسیم می کند. ادراکات می تواند از نحوه نگرش ما به دنیا و چگونگی تفسیر این نگرش نشات گیرد، که این تفسیر در سنجش های ما حائز اهمیت است. ادراکاتی که بر اساس اندیشه های غیر منطقی و به طرزی نادرست هدایت شده می تواند افکار ما را تحریف کند، و اصلاح آن مشکل می گردد، مگر این که عینک مان را عوض کنیم. اگر مراقب نباشیم، در واقع می تواند ما را در وضعی یک نواخت و غیر متنوع ساخته خود، قرار دهد. می توانیم نگرشمان را به دنیا در چهار ادراک متناوب و در نظر گیریم: ادراک تونلی، ادراک نزدیک بینی، ادراک دور بینی و ادراک نقطه کور.

ادراک ما با هر نامی برداشت ما از حقیقت است

ادراک فرض ما از حقیقت است. این استدلالی درونی است که ما برای تعریف خود، دیگران و رخداد های زندگیمان به کار می بریم. ادراک نشات می گیرد از انباشت تجربیات، شرطی سازی های دوران کودکی و پاسخ به محرک هایی که هر روز دریافت می داریم. برخی از افراد، ارزش خود را با گفته ها و اندیشه های دیگران تفسیر می کنند. آنها خود را وابسته به تصور ذهنی می دانند که به آنها پذیرش اجتماعی می دهد و راهنمایی های دیگران را به عنوان معیاری جهت سنجش مقام و موقعیت خود به کار می گیرند و افرادی که خود را با درک دیگران محدود می سازند، روی طناب بند بازی زندگی می کنند. آنها همیشه سعی می کنند خود را در موقعیت قابل قبولی بگذارند که بتواند آنها را غیر طبیعی، انعطاف ناپذیر و غیر صمیمی نگه دارد. تاکید بسیار زیاد در کسب مقام اجتماعی قابل احترام، می تواند به کاهش عزت نفس و درک محدودی از خود واقعی منتج گردد و نیز می تواند بر روابط به طرز منفی نفوذ کند. 

باید بدانیم که زمانی که از ادراکات، تصورات ذهنی و ابزارهای تعریف از خود، مشوش می شویم، این دل مشغولی می تواند ما را نسبت به دیگران بی احساس و بی توجه سازد. گاهی حتی می توانیم نسبت به مهمترین افراد زندگیمان بیگانه شویم. در حینی که عملکردمان را بررسی می کنیم، لازم است در قضاوت سنجش ها و پیامدهای اعمالمان منصف باشیم. 

ادراک همچنین از کاربرد حس های بینایی، بویایی، چشایی، بساوایی، شنوایی ما نشات می گیرند. در همان اوان کودکی بسیاری از ما با لمس کردن بخاری داغ احساس سوختگی حاد را تجربه کرده ایم. آیا به یاد می آورید با وجود اینکه فریادی از طرف پدر یا مادر شنیدیم که به دردی که هم اکنون در نوک انگشتانمان احساس می کنیم، نزدیک نشویم؟ بنابراین ما هرگز دوباره به طور عمدی به شعله داغی دست نخواهیم زد. چنانچه ادراک ما بزرگسالان این است که به محض دیدن آتش می دانیم که باید مواظب باشیم. این به تجربه مستقیم منسوب می گردد. 

ادراکات یا درک ما از زندگی تحت تاثیر اصل شرطی سازی است که ما از خانواده، دوستان، مدرسه، کلیسا و وسایل ارتباط جمعی به ارث برده ایم. اساس کار وسایل ارتباط جمعی، ایجاد تمایلات اجتماعی و بنا نهادن معیارهای رفتاری و عرضه کردن اسلوب های لازم، به منظور تحت تاثیر قرار دادن مردم و موقعیت ها است.