سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روانشناسی نفرت

نفرت عبارت از احساس خصومت غالباً پایدار و شدیدی است که نسبت به سایر اشخاص، نهادها یا گروه ها در فرد بروز می کند و با احساسات منفی کوتاه مدتی نظیر خشم و انزجار تفاوت دارد. در حالی که برخی از اشکال خصومت به شکل مختصر و ملایم بروز می کنند، نفرت نوعی خصومت فعال و مداوم است که از انرژی عاطفی قابل توجهی استفاده میکند. نفرت مخرب است و میتواند در عاطفه، روان و جسم انسان آسیب دائمی ایجاد کند و فردی که تنفر را جنبه قابل قبولی از زندگی روزمره خود بداند، نمیتواند قدرتمند و سالم باشد. اگر افراد در مورد ماهیت و عملکرد تنفر و آنچه که به عنوان یک انسان می توانند در مورد آن انجام دهند دانش بیشتری داشته باشند، ممکن است بتوانند از این احساس ناخوشایند بر حذر باشند. در این مقاله، به طور مختصر به بررسی نفرت از دیدگاه روانشناسی پرداخته شده است.

علل ایجاد نفرت

درد روانی

اساسی ترین شرط برای اینکه کسی از شما متنفر باشد این است که شما خواسته یا ناخواسته، به درجاتی برای آن فرد درد روانی ایجاد کرده باشید. وقتی فردی از شما متنفر است، به نظر میرسد او شما را به طور بالقوه برای آسایش خود مضر می داند. در اینجا تنفر احساسی است که به آن فرد انگیزه میدهد تا از درد اجتناب کند. وی با نفرت ورزیدن احساس بهتری خواهد داشت چون نه تنها بر منبع درد خود غلبه میکند و کنترل را بدست می آورد، بلکه با تحمیل درد به دیگری، انتقام شیرین خود را نیز میگیرد. شما به دو طریق میتوانید در دیگری درد روانی ایجاد کنید:

1. وقتی به منیت او آسیب می زنید، همه انسانها نیاز شدیدی به احساس برتری و خاص بودن دارند. بنابراین هر وقت دیدید کسی از شما متنفر است از خود بپرسید : «من چگونه من به این شخص آسیب زدم؟» و خواهید دید که همه چیز روشن می شود. 

2. وقتی چیزی بدست می آورید که دیگری آنرا به شدت می خواسته است، بنابراین، سوال دیگری که باید از خود بپرسید این است: «من چه چیزی بدست آورده‌ام که این شخص بشدت می خواسته است؟» معمولاً، این شخص با نفرت ورزیدن، به طور غیر مستقیم به شما می فهماند که آن چیزی را که می خواسته و شما آن را بدست آورده اید، در شما تحقیر می کند. هر نوع دستاوردی که در زندگی به دست آورید، این توانایی را دارد که برخی افراد را از شما متنفر کند.

ترس از آن «دیگری»

یکی دیگر از دلایل نفرت ورزیدن این است که برخی، از چیزهای متفاوت با خود هراس دارند. روانشناسان در اینجا به نظریه درون گروهی برون گروهی (in group out group theory) استناد میکنند. بر اساس این نظریه، وقتی از طرف خارجی ها احساس خطر میکنیم، به طور غریزی به سمت هم گروهی های خود، کسانی که با آنها شناسایی میشویم، روی می آوریم و این مکانیزمی برای بقا است. در اینجا نفرت توسط دو احساس اصلی عشق و پرخاشگری هدایت می‌شود: عشق برای گروه مورد علاقه و پرخاشگری برای افراد خارج گروهی که متفاوت، خطرناک و تهدیدی هستند برای گروهی که ما آن را شناخته ایم و به آن تعلق داریم.

ترس از خود

گاهی، آنچه شخصی را از دیگران متنفر میسازد، همان چیزهایی است که او در درون خود از آنها میترسد. در اینجا، فرد سعی میکند قسمتهای ناخواسته وجود خود را در دیگری ببیند و به او بقبولاند که: «من وحشتناک نیستم، شما هستید.» این پدیده به عنوان فرافکنی شناخته می‌شود و مکانیسم دیگری برای بقا است. بدیهایی که در ما نهفته است، ما را در خطر طرد شدن و تنها ماندن قرار می دهند. بنابراین، آنها را در وجود خود سرکوب و به دیگری نسبت می دهیم و با تنفر در مورد آن قضاوت می کنیم.  

فقدان خودشفقتی

پادزهر نفرت برای دیگران و همچنین برای خود ما شفقت است. خودشفقتی به این معناست که ما کل خود را بپذیریم. چون اگر بخشی از خود را غیرقابل قبول بدانیم، ممکن است برای دفاع در مقابل طرد و تهدید، به دیگران حمله کنیم. فقط وقتی شفقت کردن به خودمان را یاد بگیریم، ممکن است بتوانیم آن را به دیگران نشان دهیم.

پر کردن خلا درونی

نفرت از افراد یا گروه ها راهی برای منحرف کردن خود از کار چالش برانگیز‌تر و اضطراب‌آورتر ایجاد هویت شخصی است. نفرت ورزیدن تلاشی برای منحرف ساختن خود از احساساتی مانند درماندگی، ناتوانی، بی عدالتی، بی کفایتی شرمساری و واکنشی برای پرت کردن حواس خود از نوعی درد درونی است. در اینجا، هر لحظه نفرت، نوعی حمله پیشگیرانه به دیگران برای خلاصی موقت از این درد است.

عوامل اجتماعی و فرهنگی

ریشه تنفر تنها در آرایش روانشناختی نیست، بلکه در تاریخ فرهنگی افراد نیز ریشه دارد. باورهای منفی اطرافیان و کلیشه هایی که جامعه به فرد ارائه می کند به بخشی از تجربه درونی وی تبدیل می شوند و او را به سمت قضاوت و انتقاد نسبت به دیگرانی که در کلیشه ها نمی گنجند هدایت می کند.

از بین بردن نفرت

همه افراد با توانایی پرخاشگری و همچنین شفقت ورزیدن به دنیا آمده اند. اینکه کدام یک از این گرایشات را می پذیرند، نیاز به انتخاب آگاهانه خود آنها، خانواده، جامعه و فرهنگی دارد که در آن رشد میکنند. کلید غلبه بر نفرت آموزش است: آموزش در خانه، در مدرسه و در جامعه. آنچه به نظر واضح میرسد این است که نفرت به عنوان احساس آموخته شده ای ظهور میکند که در غیاب رحم و شفقت شکوفا میشود و یاد گرفتن شفقت نسبت به دیگران، زمینه واقعی بهبودی است.

منابع: psychologytoday.com، psychmechanics.com